#ویروس_مجهول_پارت_79

-نه احمق جون، به تو كه نگاه نمی‌كنم! يواشكی پشت سرت رو ببین.

از كيفم يه آيينه بيرون كشيدم و بدون این که نیاز باشه به طرز تو چشمی به عقب بچرخم، با کمک آینه پشت سرم رو ديد زدم. با دیدن صحنه نیشم باز شد:

-چه عجب، بالاخره خجالت رو كنار گذاشتن!

دنيل موذیانه خنديد:

-به آلن نگاه نكن كه پاستوريزه به نظر میاد، جونوريه كه سه متر و نيمش زير زمينه!

-آره، منم تازه می‌فهمم ميشل آب نبوده، ‌وگرنه شناگر ماهريه!

پشت سرم طوری دستای همديگه رو از دو طرف ميز گرفته بودن كه هر كس می‌ديد، فكر می‌كرد هزار ساله با هم ازدواج كردن و هم چنان هم عاشقانه به زندگیشون ادامه میدن! آيينه رو داخل كيف برگردوندم و چشمک زدم:

-تو چی بچه پررو؟ عاشق کسی شدی تا به حال؟

-من؟ از من مظلوم تر و معصوم تر از كجا می‌خوای گير بياری؟ عشق چیه اصلا؟

مثل پیرزنا چشمام رو ریز کردم و بهش گفتم:

-خودتی!


romangram.com | @romangram_com