#ویروس_مجهول_پارت_77

دنیل هم پیاده شد و توضیح داد:

-آره. ميشل تهديد به مرگم كرد كه اگه تو رو با خودم نياوردم، با گيوتين گردنم رو بزنه!

خنديدم و بازوش رو گرفتم:

-میشل حرف مفت زده. حتی منم از پس روی تو بر نميام، اون وقت اون می خواد بياد تو رو بكشه؟

با شيطنت قیافه ی ترسیده ای به خودش گرفت و گفت:

-بايد از جونورای دو پا كه اسمشون رو گذاشتن "زن" ترسيد!

بهش سیخونکی زدم و زمزمه کردم:

-جنتلمن بی نزاكت...

تا مقابل در ورودی رستوران رسیدیم و پامون داخل رستوران گذاشته شد، صدای جيغ و فریاد وحشتناكی كل محوطه ی اون جا رو به لرزه انداخت. همه داشتن دست می زدن و تبريک می گفتن و سوت می‌زدن. به جای این که غافلگیر بشم، وقتی اون همه آدم رو اون جا با اون همه سر و صدا ديدم، بیشتر زهره ترک شدم تا غافلگیر. سرم رو تکون دادم و دست تو دست دنیل جلو رفتم...

***

بی‌حوصله غرغر کردم:


romangram.com | @romangram_com