#ویروس_مجهول_پارت_57
يه دفعه و بدون مقدمه جوش آورد و غرید:
-اَه، اصلا ما چرا داريم دوباره سر اون ماجرای مسخره بحث میكنيم؟ ولش كن. ازش خسته شدم.
نوک بينيش رو با شوخ طبعی محكم كشيدم و گفتم:
-خب ديوونه خودت اول بحثش رو راه انداختی!
خودش رو از دست من خلاص کرد، بينی دردناکش رو ماساژ داد و با یه صدای تو دماغی بهم گفت:
-دارم برات...
خنديدم و تند تند ابرو بالا انداختم. بلند شديم كه بریم و من دستم رو به سمت كيفم بردم تا حساب کنم. هنوز دستم بهش نرسیده بود که دنیل عصبی شد و گفت:
-آهای! داری چی كار میكنی؟
بهت زده به كيفم نگاه كردم و جواب دادم:
-خب میخواستم حساب كنم ديگه!
اخم غليظی روی ابروهای كشيده اش جا گرفت:
romangram.com | @romangram_com