#ویروس_مجهول_پارت_49
با حيرت نگاهم كرد و دستی به چونه اش کشید:
-نكته ی ظريفيه... نمیدونم!
-من ميگم به رئيس پايگاه اطلاع بديم چند نفر داوطلب واسه انجام آزمايش پيدا كنن.
شوكه شد و پرسید:
-مريم تو ديوونه شدی؟! میخوای جون چند تا آدم رو به خطر بندازی كه چی بشه؟
دستم رو به نشونه ی بیخیالی تكون دادم و پيشش رفتم:
-صبر داشته باش. مطمئنم كسی نمیميره. (موشا رو نشونش دادم) اگه اين طوری بود، اينا هم زنده نبودن!
-نه، تو صبر داشته باش! اين ويروس توی بدن موش اين شكلی رفتار میكنه، از كجا معلوم كه از خودِ ايدز كشنده تر نباشه؟!
پوزخند زدم:
-خواهشا چرت و پرت نگو!
-چرت و پرت؟ مثل اينكه تو هنوز منظورم رو نگرفتی.
romangram.com | @romangram_com