#ویروس_مجهول_پارت_45
آلن با ته خودكار روی تخته شاسيش ضرب گرفت:
-يعنی بازم دووم مياره؟
-بايد منتظر موند و ديد...
ميشل كه بازم مثل همیشه شاد و شنگول بود، پيشمون اومد و موشی كه اسمش رو ميكی موس(!) گذاشته بوديم از چنگم دراورد.
-سلام ميكی! ديگه وقتشه تو رو با مينی آشنا كنيم!
چشمام رو تو حدقه چرخوندم:
-ميشل، من امروز اصلا حوصله ی شوخی ندارم!
چشمکی زد و جدی شد:
-من که شوخی نمیكنم! سوزان داره مينی رو با خودش مياره.
تئودور جا خورد:
-هی صبر کن! قضيه ی مينی چيه كه من خبر ندارم؟
romangram.com | @romangram_com