#ویروس_مجهول_پارت_131
شروع كرد به پر كردن چرخ دستيش از شكلاتای تلخ و شيری:
-هم تو، هم خواهرم بدجوری دارين به خودتون فشار ميارين. ميشل واقعا لاغر شده. نديدی که پای چشماش گود افتاده؟
با اكراه يكی از بسته های شكلات رو برداشتم و بهش نگاه انداختم و جواب دادم:
-آره، گود افتاده. تازه ميشل مثل تو هميشه شاد و سر حاله، من چی كار كنم كه هيچی خوشحالم نمیكنه.
موذيانه دست چپم رو گرفت:
-اين میتونه مشكل رو حل كنه.
به انگشتی كه اشاره میزد نگاه كردم و پوزخند زدم:
-نه، اصلا! ازدواج فقط مشكلاتم رو دو برابر می كنه. من خودم به اندازه ی كافی دردسر دارم!
دستش رو پس كشيد و شونه بالا انداخت:
-هر طور ميل خودته، البته به نظر من اينا همش به خاطر تنهاييه.
لبخند گرمی زدم و گفتم:
romangram.com | @romangram_com