#ویلای_نفرین_شده_پارت_85


اينبار به جاي خنده صداي گريه يه زن بود زن با داد گفت=

- زود بيايد ويلا اتيش گرفته زود باشيد ويلا داره ميسوزه

درسا و شايان هم زمان از جاشون بلتد شدند كه شايان گفت=

- بهتره با ماشين من بريم

پرهام=پس ما چي ؟

درسا= بهترين كار اينكه شما اينجا بمونيد شايد يه تله باشه

باران=اما....

نيلوفر=اما چي ؟

باران= اما نميشه كه ما اينجا بمونيم و شمارو تنها بزاريم

پرهام=باران خانوم راست ميگه

باران لبخند دلنشيني به پرهام زد كه پرهام غرق در لذت شد

درسا گفت= بهترين كار اينكه كه شما نيايد اگه اتفاقي افتاد حداقل جون شما در امانه و ميتنيد مارو نجات بديد

محمد رضا=باشه پس ما و دخترا ميريم ويلاي خودمون

درسا كه كلافه شده بودگفت= شايان بدووو ويلا جزغاله شد

و سريعبه سمت پارگينگ دويد و شايان هم پشت سرش شايان و درسا سوار ماشين شدند و با اخرين سرعت به سمت ويلا رفتند


romangram.com | @romangram_com