#ویلای_نفرین_شده_پارت_81
طبق معمول.......طبق معمول........ طبق معمول......طبق معمول
(اهنگ طبق معمول ارمين تو اي اف ام اگه گوش ندادي از دستش نده)
باران= درسا ميگم سرمو كه باند پيچي شده اگه بچه هاببينن ميفهمن يچيزي شده ديگه
درسا =هرچي گفتن بهشون نميگيم چي شده
باران=اما....
درسا =هيسس بيخيال شو اونا اگه براشون مهم بوديم ميومدن پيشمون يا زنگ ميزدن
ماشين دخترها همزمان با پسرا ها به پاكينگ دانشگاه رسيد درسا بعد از اينكه ماشينو پارك كرد همراه باباران پياده شدندو داشتند به سمت دانشگاه ميرفتن كه نازي و بهار و نيلوفر همراه با پرهامو شايان از ماشين پياده شدنو به سمت درسا و باران رفتن شايان و پرهام كه از ديدن بارانودرسا خيلي خوشحال شده بودندجلوي بارانو درسا وايستادن شايان با لبخند به ددرسا نگاه ميكرد اما پرهام باديدن باند سر باران با نگراني نگاهش كرد و با تعجب گفت=بااااران
باران با اخم بر خلاف دلش كه از شنيدن اسمش از زبون پرهام خوشحال بود گفت=باران خانوم
شايان روبه درسا گفت=حالت خوبه / چي شده باز ؟.
درسا = فكر نميكنم واجب باشه به شما توضيح بدم
و بعد بي توجه به دخترها به سمت دانشگاه رفت باران رو به شايان گفت=اقاشايان من متاسفم حالش خوب نيست اتفاقيم نيوفتاده نگران نباشيد
پرهام=اما....
باران نذاشت ادامه حرفشو بگه و با دو به سمت درسا رفت بادرسا وارد كلاس شدن و به اخر كلاس رفتن و نشستن بعد از چند دقيقه دخترها و پسراها وارد كلاس شدند نازي و بهارو نيلو به سمت باران و درسا رفتن بهار و باران وقتي چشم تو چشم شدند تو چشم باران اشك جمع شد و به سمت بهار رفتو همديگرو بغل كردن درسا با يه پوزخند مسخره د اشت نگاشون ميكردكه احساس كرد كسي محكم از پشت بغلش كرد از بوي عطرش فهميد كه نيلوفره درسا عكس العملي نشون نداد دخترها وقتي سر باران و رفتار درسا رو ددن پي بردن كه اوضاع خوب نيست پس اروم كنار درسا و باران نشستن پسرا هاهم رديف جلوي اونا
استاد وارد كلاس شد و بعد از حضور و غياب شروع به درس دادن كرد درسا اروم تو گوش باران گفت=سرت كه درد نميكنه
نازي با اخم گفت=چرا نميگين چه اتفاقي واستون افتاده ؟
romangram.com | @romangram_com