#ویلای_نفرین_شده_پارت_49


نازی:متاسفم اقا ماشین دست دوستم بود نمیدونم چیشد ببخشید

پسره با صدای بلند و عصبی داد زد:یعنی چی متاسفی زدی ماشینمو له کردی حالا میگی ببخشید؟

نازی هم عصبی شد و وای اگه عصبی بشه مگه میشه جلوشو گرفت با عصبانیت داد زد:صداتو بیار پایین همین جوری داد میزنی یه جوری میگه له شده انگار تریلی از روی ماشینش رد شده کو؟هیچیش نشده

داشتند باهم دعوا میکردند که بچه ها از ماشین پیاده شدند نیلوفر سریع به سمت انها رفت و گفت:ببخشید تغصیر من بود

نازی با عصبانیت گفت:خب تو برو پیش بچه ها

نیلوفر:اخه.....

نازی:گفتم برو پیش بچه ها الان منم میام

نیلوفر با ناراحتی رفت پیش دخترا یکی از پسرا گفت:خانوم زدی به ماشین دیگه چرا سرو صدا راه میندازی؟

اینبارنیلوفر دوباره جلو اومدو با احترام به پسره گفت:اقای محترم هرچقدر خسارت ماشین میشه بگید من بدم خب تغصییر منه

و میخواست از کیفش دست چکش را دربیاورد که پسره گفت:لازم نکرده ولی سعی کنید تا یاد نگرفتید ماشین برونید پشت فرمون نشینید

و رفتند سوار ماشین خودشان شدن ورفتند نازی هم با حرص به سمت ماشین رفت و بچه ها هم سوار شدن و با سرعت به سمت دانشگاه روند وقتی رسیدن پیاده شدن و وارد دانشگاه شدن با هزار بدبختی کلاسشون رو پیدا کردن و در اخر کلاس نشستند .نشسته بودن که با پنج جفت چشم که متعجب به ان ها نگاه میکردن پنج تا پسر که امروز باهاشون سر ماشین دعوا کردن همون پسرای شیطون ومغرور دخترا با اخم سرشونو برگردوندن و و به روبه رویشان نگاه کردن نیلوفر رو به نازی گفت:نازی جون اجی؟

اما نازی جواب نمیداد چون با نیلوفر قهر بود

نیلوفر:اجی ببخش دیگه

درسا:لوس نشو بشین سرجات

نیلوفر:عه بزارم اجیم باهام قهر بمونه؟


romangram.com | @romangram_com