#وسوسه_پارت_22


اين اقاجونم مي ره عتيقه پيدا مي كنه …..حتما پسرش از اين سوسولايي كه به زور دماغشونو مي كشن بالا …براي هر كاريشم بايد با مامانش صلاح و مشورت كنه …..

ماماني بايد برم توالت… اخه مي دوني كه جيش دارم ……اونم چند كيلو

.يه دونه محكم زدم كف سرم به خاطر بخت واقبال بلندم ….

تا سرمو اوردم بالا بازم چشمم خورد بهش …

-اي خدا كرمت شكر اين چه شبيه ديگه…. از اين ور خلاص مي شم مي يوفتم گير اين يكي… از اين يكي راحت مي شم بازم..اي خدا ……سريع خودمو به اتاق دخترا رسوندم …

الهه-هدي هدي كجايي ؟…..بيا كه بدون تو مزه نداره ….

- چرا انقدر اينجا سوته كوره ..بابا عروسيه دست مريم و سانازو الهه رو گرفتم و كشيدم وسط

-…حالا دست دست …..دست…

امشب چه شبي است ، شب مراد است لابد

اين خونه همه اششششششش…. غرق چراغ است لابد

اين آقا داماد که همه اش قشنگه …فوکلش راه به راه تو طرحه

چقدر ساده است لابد

عروسيه شاهانه….


romangram.com | @romangram_com