#وسوسه_پارت_12


كتشو پرت كرد رو سكوي كنار در …و از نردبون امد بالا….كسي ازطرف كوچه متوجه حضورش نمي شد ..چون زياد بالا نيومده بود

شاخه درخت توتو کشيد سمتم..

سعي کن اينو بگيريو خودتو بکشي بالا …

واقعا جوني تو تنم نمونده بود …دست دراز کردم…

سر شاخه رو گرفتم ….نمي دونم چرا انقدر خسته شده بودم …

تلاش کردم خودمو بکشم بالا …اما پاهام اويزون بود و نمي تونستم تکون بخورم …

تو اخرين لحظه دست ديگه امو بلند کردم که شاخه رو بگيرم ولي ….

اون يکي دستمم از شاخه جدا شد و بدنم کشيده شد به سمت کوچه …

تنها كلمه اي كه اون موقعه مي تونست از حنجره طلايم بزنه بيرون

-يا جده سادات……..خودت بهم رحم كن

سريع خودشو کشيد بالا و چنگ انداخت به بازوهام ….

- ترو خدا نذار بيفتم…..

عرق سردي كه رو پيشونيم بود…خبر از زجري بود كه داشتم مي كشيدم …


romangram.com | @romangram_com