#ورطه_پارت_143
_اول اینکه حسابمو ببندم و به پلیس گزارش سرقت بدم
_وای نه تو روخدا،اینجوری که معلوم نیس پیداش کنیم یا نه؟!
چونه شو میخارونه...یه پوزخند خبیث میزنه...از همونا که بوی باج و حراج میده!
_یه راه دیگه م هس...
اروم لب میزنم و سرمو میارم پایین:
_بگو
_من یه آشنا تو بانک دارم،میتونم بسپرم بهش پیشو بگیره ببنیم از کجا داره پول برمیداره...شاید همین تهرون باشه...
_یعنی میشه؟!
شونه هاشو میندازه بالا!
_اره نوید؟ یعنی تهرونه؟
_باز پیله کردی؟ تهرون نباشه که به نفعشه،چون این دفعه خودم کت بسته میبرمش کلانتری...اصلا چرا کلانتری؟ میبرم جایی که عرب نی انداخت! آمار همه کثافت کاریاشم دارم؛اگه بدم نره گَل دار خیلی هنره!
_دار؟!
دولا میشه و جوراباشو میکنه تو پاش...شصت پاش از سوراخ جوراب زده بیرون...
_آقا ول کن ما میشی تو یا نه؟!
_ای لعنت بهت نوید ؛ چرا قسطی حرف مینزی؟ برات خرج داره؟
_هه! میبینی که خرج داره، حالا بیا و خوبی کن...اخرم لعن و نفرینش میگیره به پر ما...
کت سبزشو بر میداره و میندازه رو شونه ش:
_شب یه الو مسما مشت درست کن واسمون دختر خاله! میمونی دیگه؟!
درو باز میکنه و میره بیرون...
_اینجا دیگه دختر خاله ای...زرین خاله راضی... نه زن اون پُف...
حرفشو میخوره...
_زت زیاد!
اس ام اسمو باز میکنم...همونه که فکر میکردم...
_"کجایی زرین؟ گوشیتو بردار ببینم."
وهنوز اینو کامل نخونده بودم که رینگ بعدی بلند میشه و اس ام اس بعدی:
_"زرین شانس بیاری پیدات نکنم؛تو چیکار کردی؟"
من که کاری نکردم...من فقط نتونستم همین. کاری نداشتم به اینکه دیگه زرین خانوم نشدم؛همون زرین شدم با لحنای متفاوت و جدید تورج و کلی تهدید ونامه فدایت شوم...
گوشی تو دستم زنگ میخوره...ولی من میرم رو ویبره،انگار که الان تورج با کمربند وایساده جلوم.
_"زرین کجاموندی؟ چپیدی تو کدوم سوراخ؟"
این لحن دقیقا به شغل شریفی که داشتم نایل میشدم میخوره...
دوباره گوشی زنگ میخوره...اسم فلور که روش حک میشه برش میدارم...شاید قاصد خبرهای خوبی باشه.
_الو زرین خوبی؟
این تند گویی فلور یعنی یه جای کار داره اساسی میلنگه.
_سلام فلور جون خوبی؟
منم پشت این حال و احوال خواستم که قایم کنم قایمکیای زندگیمو...
romangram.com | @romangram_com