#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_110


نفسمو آه مانند بيرون دادم،برگشتم تا به اتاقم برم که دستم کشيده شد…ماهان!

-دستمو ول کن شاهزاده…

-اجازه هست باهات حرف بزنم؟

-شيوه ي اجازه گرفتن به زوره؟

-آره به زوره

-من زير بار زور نمي رم شاهزاده

-وانيا…لطفا…

اونقدر التماسي گفت که دلم براش سوخت ولي نبايد وا بدم اينطور تمام وجهم خراب مي شه و هميشه با اين روش خرم مي کنه!

-از زور خوشم نمياد…ولم کن شاهزاده

-واني…

-واني مرد من ملکه ام

-به خاطر حرف من اين طوري شدي؟خدا منو لعنت کنه که باعث عذابت شدم

-نخير جناب من به خاطر خودم اينطور شدم ربطي هم به ديگران نداره

-باشه ملکه خانم حالا ميشه تشريف بيارين حرف بزنيم؟


romangram.com | @romangram_com