#وانیا_ملکه_خواب_ها_(جلد_دوم)_پارت_100


-نمي کشم…

-خب بسه

دوباره ولو شدم که ويدا ضربه اي به پام زد و گفت-دراز نشست

با ناله گفتم-ويدا من نمي کشم چرا نمي فهمي؟آخه چرا پشت سر هم؟

-غر نزن سريع

-اين يکي نرمالش چند تائه؟

-دقيقا سيصد و بيست و هشت

-واي نه چرا اين قدر زياد؟

-تو هر چقدر مي توني برو فقط سطح خودت مياد پايين

-مهم نيست

-اينم بگم هر چقدر سطحت پايين تر باشه با مشت و لگد بايد باهات کار کرد و فکر کنم اونطوري درصد مرگت بيشتره!

با عصبانيت و خستگي نگاش کردم و شروع به دراز نشست رفتن کردم

-فکر نمي کني يکم از حدت فراتر راحتي؟

ويدا-خودت گفتي راحت باش به من چه؟سريع تر اين طوري که تو مي ري تا الان نصفي هم حساب نمي شه…کامل بيا بالا و کامل بخواب…پاهات تکون نخوره!…


romangram.com | @romangram_com