#توماژ_پارت_99

بی حرف از خونه زدم بیرون و که صدای هق هقش تو سرم پیچید!!!!

بی هدف خیابونا رو گز می کردم درد پا هم به تموم دردای تنم اضافه شد که بی حال روی اولین نیمکت تو پارک نشستمو سرمو بین دستام گرفتم حتی تصور یه مرد دیگه کنار روژان می تونه منو به مرز جنون برسونه ....... قلبم بی تاب تر از قبل خودشو به سینم می کوبید نگاهمو به اسمون تیره شب دوختم . رفت؟؟؟ کجا همدیگه رو دیدن؟ یعنی این حسی که هربار با دیدن روژان تموم بدنمو به اتش می کشه و رو یه مرد دیگه هم تجربه کرده؟ چی کاره است؟ لیاقت بانوی زندگی منو داره؟؟

موهامو تا اونجایی که می شد تو مشتم کشیدم که صدای جیغ ریشه هاش دراومد

با صدای زنگ گوشیم کلافه و عصبی سری تکون دادمو بی حواس دنبالش گشتم با دیدن شماره نفسمو پر صدا بیرون دادم

-الو توماژ

-بگو ارتین

انگار هنوز متوجه کلافگی لحنم نشده بود که با خنده گفت: تو باز منو فرستادی زیر تیغ جراحی بی وجدان؟ لااقل با خودم هماهنگ کن داداش

romangram.com | @romangram_com