#توماژ_پارت_89

-طوری شده؟

-راستش یکم اپاندیس ارتین عود کرده قول دادم شبو برم پیشش

به انی صدای مامان رنگ نگرانی گرفت که خودمو لعنت کردم برای این دروغ ابکی اونم برای فرار از مهمونی که پونه قبلا امارشو بهم داده بود و کلی بابتش باج گرفته بود ازم ...... تصویر لب تابم که حالا تو اتاق پونه بود تو نظرم جون گرفت و داغ دلم تازه شدو کلی بدوبیراه نثار خواهرم کردم

-چی شده ؟ کدوم بیمارستان؟ یعنی عمل کرده؟

-نترس مادرم خطر رفع شده

-باشه مادر سلام برسون منم بی خبر نذار

بعد انگار داره با خودش حرف می زنه زیر لب گفت: یادم باشه به فخری زنگ بزنم ...

romangram.com | @romangram_com