#توماژ_پارت_65
یه تاکسی در بست گرفتیم که گفت: توماژ تو از زمین زدن اون مرد می خوای به چی برسی؟
سرمو به شیشه کثیف تاکسی که با سر و صدا از بین ماشینای دیگه لایی می کشید و راهی برای خودش باز می کرد و ناسزا و بوق های ممتد بقیه رو به جون می خرید تکیه دادمو گفتم:ادم زرنگیه باید حواستو جمع کنی پاکمهر نباید بفهمه این لقمه رو برای اون گرفتیم .... بزار خودشو به اب و اتیش بزنه .... با پا پس بزن ولی از دور دون بپاش ادم جاه طلبی از این لقمه چرب و نرم نمی گذره
به طرف پاک مهر برگشتمو نگاه دردمندمو به نگاه پرسشگرش دوختمو گفتم: نباید بفهمه من پشت این قضیه ام ..... !!!!
با غرور یه تای ابروشو بالا دادو گفت: چطورم؟
لبخندی رو لبم نقش بست ، پاک مهر با قد بلند و اندام پر و چهارشونش تو این کت شلوار رسمی خیلی جذاب و شیک به نظر می رسید نگاهم و به سرتاپاش دوختم که گفت: نخوریم داداش؟ این جا فرانسه نیستا یکم این جورچیزا عیبه
خندم گرفت که قدمی به سمتم برداشت و گفت: حالا اگه چشمتو گرفتم می تونم مهمونی رو کنسل کنم و بمونم عزیز دل
اخم مصنوعی ای کردمو گفتم:زهرمار
romangram.com | @romangram_com