#توماژ_پارت_63
چشم از اپارتمان روبرویی گرفتمو گفتم: چی شد؟
نفسشو پرصدا بیرون دادو گفت: بچه زرنگه دم به تله نمی ده مطمئنم قیمت این اپارتمان کمتر ازاین حرفاست
-من این خونه رو می خوام
-ما می تونیم یه کم دیگه بگردیم مطمئنم....
-می تونه برای فردا خالیش کنه؟
چشم غره پاکمهر رو ندید گرفتم که گفت: قولشو داده
هم پای هم قدم در راه کوچه گذاشتیم که گفت: مهدوی گفت عصری ماشینو می فرسته دم هتل
romangram.com | @romangram_com