#توماژ_پارت_43
چشم غره ای بهش رفتم که گفت: تو که صبح حالت خوب بود ....اصلا کجا رفته بودی؟
-جهنم
-همینه انقدر اتیشی شدی
-روژان سر به سرم نزار
لبخندی از سر اجبار زدو گفت: خیلی خب این که دادو بیداد نداره حالا با این سرعت کجا داری می ری؟
-جهنم
-ای بابا تو هم که امروز تو این گرما سر و تهتو می زنن سر از جهنم در میاری من گرممه نمیام تنها برو
romangram.com | @romangram_com