#توماژ_پارت_33

پوفی کردو گفت: فقط یکم بهم اعتماد کن

-بیشتر از چشمام بهت اعتماد دارم دختر جون وگرنه الان این جا کنارت نبودم، انقدر برای دیدنت بال بال نمی زدم ، اگه انقدر لاابالی بودم همون یه ماه اول اشناییمون برای رفع هوس بس بود اعتماد دارم که پنج ساله شب و روزم شده یه جفت چشم معصوم

لبخند شرمگینی زدو گونه هاش رنگ گرفت که گفتم: من ادم بد دلی نیستم روژان فقط زیر پام سسته تو زندگیت ، هنوز بعد از پنج سال رو هوام هنوز نمی تونم یه شب با خیال راحت سر رو بالشم بزارم

با خجالت خودشو با لیوانش مشغول کردو زیر لب گفت: ولی من که ....

-می دونم ..... می دونم دوستم داری همون قدر که از علاقه خودم به تو باخبرم ولی بهم حق بده .... تو زیبایی ،نجیبی، خانمی...... ارزوی هرمردی داشتن زنی مثل توئه ،کسی که بشه با خیال راحت زندگیتو بهش بسپاری ،که همه دار و ندارتو خرج یه لبخندش کنی

گونه هاش رنگ خون شد و نگاهش با شرم دخترانه ای به زمین دوخته شد که تنم یکپارچه اتش شد از هوس داشتنش ، از لمس محبت بکر دخترانش..... ولی این دختر بیشتر از اینا تو دنیای مردونم حرمت داشت روژان هوس نبود ..... همه زندگی من بود!!!!

*****

romangram.com | @romangram_com