#توماژ_پارت_15

چپ چپ نگاهش کردم که گفت: روژان زنگ زده؟

با غیظ توپیدم: روژان خانم این صدبار

بدون توجه به حرفم گفت:بازم زدی تو پرش؟ آدم نیستی بزاری دو روز رفته پیش خونوادش خوش باشه؟

با اخم بهش خیره شدم که گفت: مگه دروغ می گم هربار بنده خدا می ره شمال با خنده می ره زهرمارش می شه برمی گرده ، یه مهمون براش میاد کل هفته رو با توی کله خراب مکافات داره

-صد سال هم بگذره من تئوری مسخره خواهر برادریشونو قبول ندارم..... بیاد خونه خودم، درست می شه

چشم غره ای بهم رفت و گفت: بزار بیاد بعد براش نقشه بکش .... من که می دونم از جای دیگه ای پر بودی و الکی پرت به پرش گیر کرده .....

اشاره ای به در خونه کرد و گفت: دیدم که سیما....

romangram.com | @romangram_com