#توماژ_پارت_10


با طولانی شدن سکوتم گفت:دلخوری؟

-نباشم؟ قرارمون چی بود؟

-گرفتارشدم به خدا ، هرچی بهونه میارم بازم حریفشون نمی شم میگم ترم تابستونی برداشتم می گن یه روز این ور اون ور چیزی نمی شه

-گفتی برنگردی اقات کبابت می کنه؟

خندیدو گفت: اینو که بگم سرمم به دستت نمی رسه

خندمو قورت دادمو گفتم: عیب نداره وقتی نذاشتم تا سرکوچه هم بری یاد می گیری که دیگه پای قولت بمونی .... که امروز می ری فردا اینجایی؟؟ هوم؟


romangram.com | @romangram_com