#تیام_پارت_81


منم جواب دادم:

فردا عقدِ دختر عمَمِه نمی تونم بیام دانشگاه.

دیدم یه دفعه خیلی ناراحت شد ، زیاد طول نکشید که گفت:

کاری نداری خدافظ.

وقتی به سرعت رفت پیش خودم فکر کردم یعنی تورو دوست داره؟ حالا که موضوعو از عمه شنیدم فهمیدم اون برادر رضاست.

- یعنی رامین همکلاسیِ توِ؟

- آره

- ولی اون دانشگاه دولتی شیراز هم قبول شده بود قراربود بره اونجا.

- خودش بهم گفته بود شیراز قبول شده ولی روزهای آخر پدرش منصرف شده، بهش گفته بره دانشگاه آزاد همین جا.

- چون دیگه با رویا رابطه ندارم برای همین نفهمیدم رامین همکلاسه توِ


romangram.com | @romangram_com