#تیام_پارت_56
نمکدون کنار دستت بود.
برای چند ثانیه توی چشمای همدیگه نگاه کردیم زود به خودم اومدم دوباره کاوه با طعنه گفت:
اگه دستات نمی لرزه اون پارچ آبو بده.
نفهمیدم کی متوجه شده بود، یعنی اینقدر ضایع دستام لرزش داشت؟
بعد از جمع کردن سفره در حین ظرف شستن فریده گفت:
می دونی تیام، وقتی سر سفره بلند شدی کاوه با عصبانیت نگات کرد.
نباید به رضا فکر کنم من می تونم فراموشش کنم این حرفارو در جواب فریده گفتم البته زیر لب، فکرنکنم فریده متوجه شد چی گفتم.
بعداز شستن ظرفها وقتی چایی می ریختم فریده گفت:
عروس خانم داماد برازنده ای نصیبت شده، ای کاش بهروز....
ادامه حرفشو خورد.
بهش گفتم :
romangram.com | @romangram_com