#تیام_پارت_51
***
ساعت نزدیک 7 شب بود، باید برای اومدن مهمونا آماده می شدم با دقت توی آینه به خودم نگاه کردم، مامان به مناسبت امروز برام لباس خریده بود می خواست جلوی کاوه خوش پوش باشم.
وقتی داشتم سالاد درست می کردم مامان گفت: یه خورده به خودت برس اگه از لوازم آرایش هم استفاده کنی هیچ اتفاق خاصی نمی افته.
از مامان بعید بود چون همیشه ازم می خواست آرایش نکنم، می گفت مگه قیافه تو ایرادی داره که با لوازم آرایشی می خوای جبران کنی، دبیرستان که بودم دوست داشتم آریش کنم ولی بعد دیگه زیاد برام مهم نبود .
یه کم کرم به صورتم مالیدم، رژ گونه زدم و مداد تو چشمم کشیدم، به یاد روزی افتادم که رویا بهم گفت وقتی مداد توی چشمات می کشی خیلی خوشگل میشی یه جورایی ملوس می شی، یه قطره اشک از چشمام پایین ریخت نباید بزارم گریم بگیره، سریع یه رژ صورتی زدم از اتاق خارج شدم، فریده با صدای بلندی گفت:
عمه بیا ببین تیام چه خوشگل کرده.
با خجالت سرمو پایین انداختم.
زیاد اهل آرایش کردن نبودم ولی یه مقداری لوازم آرایش داشتم که بیشتر وقتی عروسی میرفتم استفاده می کردم، من که زیاد اهل بیرون رفتن نبودم وقتی هم می رفتم به خاطر مامان فقط یه رژ کمرنگ می زدم ، رویا همیشه می گفت: عین بچه ها فقط رژ می زنی.
چرا همش به رویا فکر می کنم یعنی اونم به من فکر می کنه؟
- ماشاالله ، خیلی خوشگل شدی برم برات اسپند دود کنم
romangram.com | @romangram_com