#تیام_پارت_21
- دلایم شخصیه.
- پای کسی در میونه،اینطور نیست؟
سرمو پایین انداختم نمی دونستم چه طور جواب بدم که ناراحتی به وجود نیاد.
از روی صندلی بلند شد و گفت:
- نمی خواد چیزی بگید، من درک میکنم.
- به خانوادتون چی میگین؟
- میگم باهم تفاهم نداشتیم.
وقتی اونا از خونه بیرون رفتن،تازه شک اومد سراغم نکنه رضا بهم احساسی نداشته باشه ومن تصمیم اشتباهی گرفته باشم. دوباره اون لحظه توخونشون به خاطرم میومد و به خودم امیدواری میدادم. فرامرز به نظر پسر فهمیده و ایده آلی میومد ولی مشکل از دل من بود.
مامان فهمیده بود خودم مخالفت کردم چون وقتی در حال جمع کردن ظرفای میوه بودم بهم گفت:
بشین کارت دارم. میدونم تو جوابت منفی بود چون خودم دیدم قبل از اینکه تو بیای داخل اتاق، پسر آقای عبدالهی با قیافه گرفته ای نشسته بود ولی وقتی چایی رو اوردی لبخندی صورتشو بازکرد.
romangram.com | @romangram_com