#تیام_پارت_148

ولی نمی تونم فراموش کنم که بهت تهمت زدم و نمی دونم شاید همیشه بهت شک داشته باشم، این شک دست از سرم بر نمی داره که تو شاید دوستم نداشتی و به اجبار باهام ازدواج کردی.

با التماس گفتم:

کاوه خواهش می کنم من همیشه دوستت دارم.

ولی کاوه با سنگ دلی تمام گفت:

برای هردومون بهتره که از همدیگه جدا بشیم.

همیشه از التماس کردن بیزار بودم ولی حالا با عشق به کاوه التماس می کردم:

خواهش می کنم این حرف رو نزن، من بدون تو میمرم.

کاوه چیزی نگفت ولی من دوباره گفتم:

بگو داری شوخی می کنی؟

- نه جدی میگم، هنوزم دوستت دارم ولی نمی تونم تمام زندگیم با شک و تردید بگذره.

- هر کاری بگی می کنم، اگه تو بخوای فقط با تو بیرون میرم.

romangram.com | @romangram_com