#تیام_پارت_139
- عوضی، ازت متنفرم، تو مرد نیستی که این تهمت ها رو به من زدی.
- وقتی آروم شدی بهم زنگ بزن
- حالم ازت بهم میخوره ، تو یه بی شرفی.
- می خوای بگم چرا این کار رو کردم
- چون آدم نیستی
- از اولشم دوسِت داشتم ولی دو دل بودم ، چون نمی تونستم از پول سحر دست بِکشم تصمیم گرفتم باهاش ازدواج کنم ، همون روز که توی خونمون سر پله ها گرفتمت یه حسی بهت پیدا کردم که دیگه نمی تونستم به پول فکر کنم دیگه واقعاً تو رو می خواستم، می خواستم بدست بیارم به خاطر تو با خونوادم جنگیدم ولی تو با احساسم بازی کردی و منو خرد کردی تصمیم گرفتم زهرم رو بهت بریزم.
- تو یه آشغالی. از خدا می خوام تقصام رو ازت بگیره.
- فکر نکنم با حرف هایی که به پسر عموت زدم دیگه بهت برگرده.
- عوضی، عوضی
مامان گوشی تلفن رو از دستم کشید و قطع کرد، با مهربونی بغلم کرد:
romangram.com | @romangram_com