#تیام_پارت_131


- اون روزی که با فریده رفتم بیرون...

نمی تونستم ادامه بدم:

- خوب چی شد؟

- موقع برگشتن رضا رو توی خیابون دیدم.

کاوه سعی می کرد آرامش خودش رو حفظ کنه:

- مشکلی پیش اومده؟

وقتی جریان رو گفتم کاوه اونقدر عصبانی شد که بدون توجه به مامان اینا داد کشید:

چی گفتی؟

بعد زیر ظرف میوه زد همه میوه ها روی زمین پخش شدن، از ترس مچاله شده بودم به سختی نفس می کشیدم، فکر نمی کردم کاوه اینقدر عصبانی بشه، چند دقیقه توی اتاق قدم زد، بعد از اتاقم بیرون رفت با تعجب به در بسته نگاه کردم اشکام روی گونه هام ریختن.

صدای مامان رو شنیدم که با التماس گفت:


romangram.com | @romangram_com