#تیام_پارت_129
- فکر کنم تا 10 خونتون باشم.
- منتظرتم.
از خوشحالی نمی دونستم چی کار کنم دیگه ترسی برای ازدواج با کاوه نداشتم خیالم راحت شده بود. به خواسته کاوه دفترچه کنکور گرفته بودم، سراغ دفترچه رفتم اولین انتخابم رو تهران زدم حتماً باید امسال قبول بشم .
***
از صبح که بیدار شدم توی این فکر بودم که موضوع رضا رو به کاوه بگم یا نه، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر نتیجه می گرفتم، کاوه ازم خواست باهاش صادق باشم، هرچه باشه کاوه باهام صادق بود راحت بهم در مورد لاله گفت چون نمی خواست بعداً مشکلی پیش بیاد.
قبل از اومدن کاوه به خودم رسیدم می خواستم در نظرش از همیشه زیباتر به نظر بیام وقتی ساعت 9:30 زنگ زد سریع در رو باز کردم ، کاوه با لبخند بهم سلام کرد و خیلی سریع گونم رو بوسید، ولی تا وقتی وارد حال شدیم هنوز دستم رو توی دستش نگه داشته بود با مامان و فریده احوالپرسی کرد، بعد از شام طبق معمول کاوه به اتاقم رفت.
وقتی با ظرف میوه وارد اتاق شدم، کاوه گفت:
نمی خواد پذیرایی کنی بیا بشین.
romangram.com | @romangram_com