#تیام_پارت_107
- نه نمیشه، من از ظهر تا الان تو فکرتم و تو می گی بعداً حرف بزنیم.
- کیوان صبح در مورد ازدواج فامیلی باهام حرف زد و گفت بهتره بریم آزمایش ژنتیک آخه...
حرفم رو قطع کرد وگفت:
من به کیوان گفتم به تو هم می گم که من اصلاً اصراری برای بچه داشتن ندارم
- الان این حرف رو میزنی ولی بعداً متوجه می شی که بچه جزیی از زندگیه
- حالا از کجا معلوم بچه ما مشکلی داشته باشه، ما که آزمایش دادیم.
- از تو بعیده که این حرفارو بزنی.
تو چشمام زل زد و گفت:
- چیه نکنه هنوز به فکر اون پسره ای و داری الکی بهونه میاری
اشک تو چشمام جمع شد با بغض دستمال کاغذی رو توی دستم فشار دادم:
romangram.com | @romangram_com