#تیام_پارت_105


- ناراحت نیستم، ممنون از اینکه به فکرمونی

- خواهش میکنم

زن عمو به کیوان گفت:

مگه تو چیزی به تیام گفتی که ناراحت شده؟

- نه چیز مهمی نبود مامان

- کیوان راست میگه تیام

- آره



***

آماده شدم تا کاوه بیاد بریم بیرون، ساعت 8 شب بود که کاوه خونه اومد، وقتی دید آمادم گفت:


romangram.com | @romangram_com