#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_77
کیت با خشم خود را بین آنها جا کرد و فریاد زد:
_بس کنید!!
سپس به جیک رو کرد و جیغ کشید:
_تو از جونمون چی میخوای لعنتی؟!ازینجا برو جیک!!همه چیز تموم شده!هرچیزی که بین ما بوده دیگه از بین رفته جیک!برو!
سرش را پایین انداخت و چشمانش را بست و بسختی درحالی که سعی میکرد لرزش صدایش را کنترل کند با تحکم گفت:
_برو جیک!
جیک لحظه ای مکث کرد و با نفرت درون چمان قرمز رنگ ایان خیره شد...ناگهان مشتش را با خشم به صورت ایان کوبید...ایان چون ببری وحشی و گرسنه به
جیک حمله ور شد....کیت با وحشت دو درنده ی وحشی را تماشا میکرد که با یکدیگر مقابله میکردند....دیگر تحمل آن وضعیت را نداشت.... جیغ کشید:
_بس کنید لعنتیا!!!
romangram.com | @romangram_com