#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_75

_خب دیگه...جک...مراقب مامانم باش....و در ضمن...خوش بگذره!!!

النا با گله مندی گفت:

_آه عالی شد!حالا علاوه بر حرف های کوین زخم زبان های کیت رو هم باید تحمل....

جک کمر النا را نوازش کرد و گفت:

_النا....اروم باش...کیت که چیزی نگفت!!

النا سکوت کرد...کیت جلو رفت و او را بوسید و با جک دست داد...

کوین بدون خداحافظی به اتاقش رفت و کیت بلافاصله بعد از خداحافظی در را بست...

النا از رفتار سرد بچه ها دلخور شده بود...ولی این را هم میدانست که قبول کردن جک برای آن ها واقعا سخت است....

کیت در را بست و با خودش گفت:


romangram.com | @romangram_com