#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_15
_اوه نه عزیزم....اشکالی ندارم....من درکت میکنم....
النا از پشت تلفن دخترش را بوسید....
کیت فریاد زد:
_اوه کوین!!!!ببین چیکار کردی!ایان مراقبش باش!الان همه چیو خراب...
مادر کیت با حیرت گفت:
_درست شنیدم تو...تو گفتی ایان؟!
کیت به خودش آمد و با پشت دست روی پیشانیش کوبید....با لکنت گفت:
_اممم...نه...من...من گفتم آیانا.....اون....اون یکی از دوستای کوینه!!!
کیت تلفن را روی بلند گو گذاشت....ایان صدایش را به طرز مسخره ای شبیه دختر ها کرد و گفت:
romangram.com | @romangram_com