#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_147

_باشه...کوین؟!

کوین برگشت...

_بله؟!

_ایان کجاست؟!

کوین شانه هایش را بالا انداخت...

_صبح زود رفت...گفت مراقبت باشم تا برگرده!

کیت سرش را تکان داد و دستش را در موهایش فرو برد تا کابوسش را بار دیگر به یاد اورد...

_الیزابت؟!بازم تو؟!اه خدایا!چرا دست از سرم برنمیداری؟!

_همتون در خطر هستید کیت!همتون!


romangram.com | @romangram_com