#طلسم_ابدی_(جلد_دوم)_پارت_142
فرانک لبخند زد:
_لیلی بهترین دوست من بود!
هانری با حیرت گفت:
_دوستی جادوگر و خون اشام؟!نه!این امکان نداره!حتی از دوستی گرگینه و خون اشام ها هم حیرت انگیز تر و باور نکردنی تره!
فرانک بدون اینکه چیزی بگوید شانه هایش را بالا انداخت....
_حالا فرانک...چیزیکه ما از تو میخوایم راهیه که بشه از طریق اون همه ی خون اشم های دنیا رو نابود کرد!
فرانک لبخند زد:
_تنها خانواده ای که خون اشام موند و به این سیر ادامه داد خانواده ی باتن ها بود!بقیه ی کسانی که ماریا تبدیل کرد چندتایی بودند که بعد از ماریا با
دختر های انسانی دیگه دوستی برقرار کردن و بچه دار شدن!و البته بچه هایی نمیه خون اشام!همه ی دختر هایی که بچه دار شدن در زایمان مردن
romangram.com | @romangram_com