#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_179
_وقتی کال ساندرا رو گاز گرفت من کنارش بودم پس.....من قبل از اینکه اون تبدیل بشه همه چیزو میدونستم....
اریک مکث کرد....نمیدانست چطور برای او توضیح بدهد.....آرام و با تردید روی صندلی نشست و گفت:
_ببین رفیق...میدونم تو بهترین دوستمی....ولی ما اجازه نداریم در باره ی چیزی که هستیم به کسی حرفی بزنیم!!!این قانون گروه ماست!و قانون شکن مجازات میشه....
کوین کنارش نشست و با لبخند ساختگی گفت:
_خب....حالا تعریف کن!یه حیوون وحشی بودن چطوره؟!
اریک خندید و با مشت به بازوی کوین ضربه زد:
_احمق!!!
فصل شصتم_ جاودانگی
بخش1
کیت روی لبه ی وان نشسته بود و زخم هایش را درون آب گرم میشست....ایان با یکدست لباس اسپرت و راحت به حمام آمد.....
_اینارو از تو کمدت پیدا کردم......
کیت تشکر کرد....ایان بیرون رفت و چند دقیقه بعد با داروهای ضد عفونی کننده و چند تکه باند برگشت و کنار کیت نشست....موهای خاکی و گره خورده ی کیت را از روی صورتش کنار زد و زخم روی پیشانی اش را ضد عفونی کرد....و سپس زخم های روی مچ دست هایش را بدقت ضد عفونی و باندپیچی کرد...کیت درتمام آن مدت مانند کودکی سکوت کرده بود و به ایان نگاه میکرد...وقتی کار ایان تمام شد به کیت نگاه کرد و با لبخند ساختگی گفت:
romangram.com | @romangram_com