#طلسم_ابدی_(جلد_اول)_پارت_145

_بیا!!!این شاهکار دوست پسر سابقته!!!همونی که بخاطرش منو نابود کردی!!!!

کیت سکوت کرده بود.....تیر برنده ای قلبش را خراش داد....چیزی که میدید را باور نداشت....ولی غرورش باارزش تر از آن بود که بخاطر حماقت ایان زیر سوال برود....برای همین وانمود به بی اهمیتی کرد و دستش را با غیض از میان انگشتان نیرومند جیک بیرون کشید و فریاد زد:

_ایان به خون آشامه جیک!!!غذای اصلی اون خونه و اگه خون نخوره میمیره!!!!اون مجبور به اینکاره!!!!!حالا دست از سرمون بردارو از اینجا برو!!

جیک با ناباوری به کیت و ایان خیره شد....با خود فکر کرد:

خدای من!!!ایان کیت رو هم هم مثل خودش یه هیولا تبدیل کرده!!!!

حالت نفرتی که در لب ها و چشم هایش مشهود بود کیت را ویران کرد...جیک قبل از ترک کردنشان تنها یک چیز را زمزمه کرد:

_برای هردوتون متاسفم!!!

جیک رفت و ایان درمقابل کیت که از فرط خشم درحال انفجار بود تنها ماند.....کیت بدون هیچ حرفی ایان را ترک کرد

ایان نامش را فریاد زد:

_کیت!!!

کیت بدون هیچ عکس العملی به راهش ادامه داد...

_کیت صبر کن!!!کیت....


romangram.com | @romangram_com