#طلسم_عشق_پارت_12
- میخوام ببینم بدون کارلت چیکار میکنی.
پاهای سستم تحمل وزنم رو نداشتن. زانوهام خم شدن و روی زمین فرود اومدم. قطره اشکی لجوجانه روی گونهم غلتید. خدای من این یه فاجعهست! من طلسم شدم!
دستم رو روی صورتم گذاشتم و آروم هق زدم. چرا باید این اتفاق میافتاد؟ من کجام؟ من به اینجا تعلق ندارم. حالا باید چیکار کنم؟
دستی که روی شونهم نشست باعث شد دست چپم رو از روی صورتم بردارم و صورتم رو کمی بهسمت چپ مایل کنم. همون پسری بود که...
این پسر از کجا سروکلهش پیدا شد؟ درحالیکه فینفین میکردم گفتم:
- تو کی هستی؟ یهو از کجا پیدات شد؟
کنارم نشست و بیتوجه به سوالم پرسید:
- حالت خوبه؟
سری به معنی نه تکون دادم که گفت:
- من نمیدونم تو کی هستی و از چی حرف میزنی. اسم من رایانه، تو جنگل مشغول شکار بودم که با صدای جیغت به اینجا اومدم و دیدم که یکی از ببرای اصیل بهت حمله کرده و مجبور شدم بکشمش!
با چشمهای گردشده نگاهش کردم. بابراس رو کشت؟ یه لحظه صبر کن ببینم!
بابراس مگه از ببرهای تاراگاسیلوس نیست؟ پس...
گیج شده بودم. از هیچچیز سردرنمیآوردم و همین هم باعث اذیتشدنم بود. نفس عمیقی کشیدم و با پشت دستم چشمهام رو پاک کردم.
romangram.com | @romangram_com