#تولد_نفرین_ها_پارت_51


..........

بعد اون کلاس دیگه کلاس نداشتیم واسه همین راهی خونه شدم

در رو باز کردم

_من خونم

مامان وسارا دویدن سمتم

مامان:خوبی؟سالمی؟طوریت که نشده؟جاییت درد نمیکنه ؟چرا رنگت پریده؟چرا ساکتی؟

سارا:مامان!!!!!!

مامان ساکت شد

سارا:مامان کشتیش میبینی که سالمه پس ولش کن

مامان:اره اره اره ولی چرا حرف نمیزنه

_مگه شما اجازه میدید

مامان نفسی از سر اسودگی کشید وبه سمت اشپزخونه رفت

romangram.com | @romangram_com