#تولد_نفرین_ها_پارت_41


_گین

گین:تولدت مبارک

ویه بسته گرفت جلوم کیکو دادم دستش ونشستم زیر همون درخت اونم نشست کنارم بسته رو ازش گرفتم وبازش کردم یه گوی برفی بود توش یه دختر با موهای مشکی بود با یه مار

_هه خیلی خوشگله...ممنون

گین:قابلتو نداشت خودم درستش کردم

_خیلی زیباست

اسنو:میبینم منم فراموش نکردی

گین:نه خودمم فراموش نکردم

_پس کو اینتو فقط منم واسنو

گین:تکونش بده

گوی رو تکون دادم برفاش بلند شدن ورفتن هوا وقتی برفا نشست یه پسر بچه کنار من ظاهر شد که دست منو گرفته بود موهاشم سفید بود

_گین...این خیلی خوشکله

romangram.com | @romangram_com