#طنین_پارت_154


-نه! اصلاً هیچ چیزی نپرسیدم ولی خب کار کردن توی سازمان مرکزی به نظرم بهتر از یه مرکز کوچیکه!

نوید با رضایت به من نگاه می کند!

-کلاً کار کردن توی مراکز ستادی خوبی و بدی های خاص خودش رو داره! باند بازی معمولاً بیشتره! کار بیشتر و پیچیده تر میشه و بیشتر حالت نظارت به خودش می گیره! تو کار تو، احتمالاً با رفتن به سازمان مرکزی بهتر می تونی از توانایی هات استفاده کنی! موقعیت مالی بهتری هم نسبت به مراکز دیگه داره!

مامان انگار خیالش راحت می شود. بابا همچنان با نگرانی نگاهم می کند.

-نیکو جان! محیطش چطوره؟ محیط خوبی داره؟

به جای من نوید جواب بابا را می دهد.

-هر چی باشه سازمان دولتیه! نمی گم خیلی خوبه ولی خب از خیلی از مراکز خصوصی بهتره! ضمناً نیکو دیگه بزرگ شده! درسته بچه ی کوچیک این خونه ست ولی بیست و چهار سالشه و می تونه مراقب خودش باشه! ضمناً عمو جان فکر نکن حواسم بهت نیست! داری نمک مصرف می کنی ها! برات خوب نیست! فشار خونت بالاست! مامان شما هم باید حواست به شوهرت باشه.

با قدرشناسی به نوید نگاه می کنم. به خاطر اعتمادش به من! به خاطر این که خیال نگران بابا را راحت کرد! به خاطر این که این همه حواسش به سلامتی بابا و مامان هست! نوید متوجه نگاهم می شود!

-نیکو خانم! فکر نکن می تونی از زیرش در بری! باید شیرینی درست حسابی بدی! نه که مثل شیرینی استخدامت یه جعبه شیرینی بخری بیاری خونه!

-چشم! شیرینی چی می خوای؟ می خوای شام ببرمتون بیرون؟

romangram.com | @romangram_com