#تنهایی_رها_پارت_98


ازکنارم بلند شد

-باشه میرم

به طرف در رفت ایستادو روی پاشنه به طرفم چرخید

-رها

منتظر نگاش کردم



رها جان مامان وبابا خیلی پشیمونن ببخشش شون اینکه باهاشون حرف نمی زنی ودلگیری خیلی عذابشون میده می دونم بد کردن در حقت ..ولی رها جان ببخشش

حرفی نزدم وچشمامو به علامت اوکی بستم

لبخندی زدو ازاتاق خارج شد دنیا و صدف وارد اتاق شدند.صدف گفت:

_رها جان خدارو شکر حالت بهتر شده اگه اجازه بدی ما دیگه رفع زحمت کنیم.

_ا می خواین برین من تازه خوب شدم توی این مدت همه ی زحمت من گردن شما دوتا بودخیلی زحمت کشیدین ممنونم حالا که بهترم بمونید کمی باهم بریم بگردیم

دنیا جواب داد:

_خواهش می کنم رها جزء وظیفه کاری نکردیم بالاخره ما باهم فامیل نزدیکیم راستش مام یکم کار داریم باید بریم.

_باشه اشکالی نداره بازم ممنون بزارید سعید برسوندتون

صدای سعید ازبیرون شنیده شد

باشه آماده شید میرسونمتون


romangram.com | @romangram_com