#تلنگر_سیاه_پارت_11

خدای من این دختر جقدر مظلومه .سرشو تو بغلم گرفتمو گفتم:

_عزیزم کی همچین غلطی کرده؟

دلنواز در حالی که گریه میکرد جواب داد:

دلنواز_ همه بهم میگن پخمه"گیج"دست و پاجلفتی "ترسو خسته شدم از بس اینارو شنیدم میخوام به همه ثابت کنم منم میتونم شجاع باشم.

میخواستم حال و هواشو عوض کنم دیدن ناراحتیش برام سخت بود واسه همین با ی لحن کوچه بازاری گفتم:

_اسم بده جنازه تحویل بگیر خودم دهنشونو جر میدم.

وسط گریهاش خندید و مشتی به بازوم زد که با اه و ناله نمایشی گفتم:

_ایی دستم شکست خانوم شما که خودت ی پا هرکولی بزن دهنشو اسفالت کن نیازی به مانداری.

دلنواز_عه ساهی اذیت نکن دارم جدی حرف میزنم من میخوام برم.

نخیر این خانوم کوچولو جدیه پس منم با ی لحن جدی گفتم:

_به نظرت این حرفا ارزش به خطر انداختن جونتو داره؟

_اره ترجیح میدم بمیرم ولی تا اخر عمر اسم پخمه روم نباشه.

اخم کردم و با لحن عصبانی گفتم:

_بار اخرت باشه که درمورد مرگ و رفتن به این خونه مسخره حرف میزنی.فهمیدی؟

زد زیر گریه و با هق هق گفت:

_باشه باشه درمورد مرگ حرف نمیزنم ولی تو رو خدا بزارم برم .خواهش میکنم تو حال منو درک نمیکنی.

اجازه حرف دیگه ای رو بهش ندادم و از جا بلند شدم همزان بهش گفتم :بلند شو میرسونمت.

جوابی نداد و باهق هق سمت ماشین راه افتاد منم پشت سرش.

درحال نگاه کردن بهش بودم دختر کوچولوی ناز اخه من چطوری میتونم بهش اجازه بدم به اون خونه بره؟؟وقتی تموم زندگیمه ؟؟اگه اتفاقی براش بیفته من میمیرم.

سوار ماشین شدم و راه افتادم .از گوشه چشم بهش نگاه کردم هنوزم داشت گریه میکرد.!!!

اخه مگه چقدر اشک داره ک دست بردارم نیست لعنتی اشکاش اتیشم میزنن .

romangram.com | @romangram_com