#تحمل_کن_دلم_پارت_13

تصمیم گرفتم دیکه لال بشم. من هرچی بگم اون یه جوابی تو آستینش داره. از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، برای اولین بار جلوی یه پسر کم آورده بودم.

خندید! وقتی میخندید چشای مشکیشم میخندیدن!

شروع کرد به گفتن نکات مهم در رابطه با موسیقی! خدایی خیلی نکاته خوبی رو میگفت. منم سعی کردم همه رو خوب گوش بدم و یاد بگیرم تا دفعه دیگه پیشش کم نیارم.

دیگه کلافه شده بودمممممم..... چرا اینقدر حرف میزنه؟؟؟؟

خسته شرم خدااااااااااا.....

خودشم متوجه شد که کلافه شدم گفت:

_ خب واسه جلسه اول بسه بهتر بیشتر تمرین کنی!

_ ممنون.

از کلاس زدم بیرون. تو حیاط آموزشگاه بودم که دیدم امیر و آوین دارن باهم صحبت میکنن.

_به به جمعتون جمعه گلتون کمه!

آوین: خلمون کم بود که به ما اضافه شد.

یه پشت چشم برای آوین نازک کردم و به امیر که داشت نگام میکرد نگاه کردم.

امیر: به به آرنیکا خانوم. دلمون براتون تنگ شده بود.

روبه آوین گفتم: یاد بگیر ببین چقدر با ادبه بچم.

در جواب به امیر گفتم: سلام. منم دلم برات تنگ شده بود دیوونه.

_ از استاد راضی هستی؟

_ اووووم.... یه چی بت میگم بهش نگیاااا.... یکم بگی نگی خُل میزن....

هنوز حرفم کامل تموم نشده بود که یه صدایی از پشت سرم گفت:

_ شنیدماااا!

واااااااایی نههههههه...... اینم یه سوتیه دیگه...

مثلا خواستم درست کنم ولی بدتر گند زدم.

_ به شما یاد ندادن به حرفای دیگران گوش ندیدن؟

_ به شما هم یاد ندادن پشت سره دیگران غیبت نکنین؟

دیگه بیش از حد ضایع شده بودم. موندنو جایز ندونستم و دست آوین و کشیدم از آموزشگاه خارج شدیم. رایان هم پشت سرمون داشت میومد.

_ آرنیکااااا... میگما چه استاده جیگری داری؟

_ کجای این عنتر جیگره؟

_ خیلی بد سلیقه ای آرنیکا. به این خوش تیپی.

_ ولش کن اصلا در موردش حرف نزنیم بهتره.

romangram.com | @romangram_com