#تب_آغوش_سرد_پارت_109
بود وکاری نمیشده کنی وبا ین سکته خانومتون به رحمت خدا رفته.
شونه های مردونه ام به خاطر عشقم درحال لرزیدن بود
بخاطر بدبختی های خودم وبخاطر اینکه عزیزترین فردهای زندگیم جلوی
چشمام مرده بودندولی من هنوز زنده بودم...
هوردختم چقدر درد کشیده بودو چیزی به روی خودش نیاورده بود.
داش تم اش ن میریختم که کل خاندان عموم امدن بیمارس تان وقتی فهمیدند
هوردخت مرده بیمارستان روی سرشون گذاشتن.
هورانی که خواهر کوچیکش رو میپرستید وخیلی دوستش داشت هوران وقتی
خبر مرگ هوردخت ش نید دو دس تش محکم زد به س رش و ش روین خواهر
کوچیکش از دست داده بود .
هوران خود زنی میکرد تا جایی که از حال رفت اطرافیان اونو گرفتن و بردن
وشروین که فقط زجه میزد و فریاد میزد.
شروین محکم توی آغوش گرفتم وباهم گریه کردیم ...
****
هوردختم به خاک سپرده شد ولی قلب من تنها موند.
من گوشه گیر تنها توی اتاق مشترکم با هوردخت موندم.
نمیتونستم باور کنم که هوردختم برای همیشه از پیشم رفته «
نی
ُک
romangram.com | @romangram_com