#سورنا_پارت_90
-غلط میکنی نخوای مگه دس خودِس؟؟؟
لبخندی زدم گفت:حالا شد .پاشو ببینم پاشو من میخوام با عروس برقصم قرم خشکید بابا بزن یه چیز پلی کن رهام پکیدیم .
رهام با خنده گفت:دیونه .
حسام فلشی رو به تی وی اتاق زد وصداش رو تاته بالا برد وشروع کرد به قر دادن .رهام ومن با خنده نگاهش میکردیم
یهو خیز برداشت سمت من ورهام ودستمون رو کشید وگفت:
-قر قر .شاباش شاباش..خسیس نباش .قربده اون کمر بی صاحابو رهامی .
رهام هم شروع به رقصیدن کرد من فقط میخندیدم یهو دست من رو کشید وگفت:
-به تو هم گفتما قر بده نکنه رقص بلد نیسی؟؟؟
-چرا خوبم بلدم
-پس نشون بده
شروع به رقصیدن کردم کمی که گذشت رفت وبه بادیگارد هایی که توی سالن بودن گفت بیایین وشما هم برقصید .
اونا هم میرقصیدند موقع رقص سالسا که شد خواستم اهنگ رو عوض کنم که حسام گفت:
-جرات داریا عوضش کون میخوام با زنم برقصم
خیز برداشت سمت ت-خ-ت وبالشتی رو دستش گرفت وگفت:
-معرفی میکنم بتول خانوم زنم حرف بزن تا سیات نکردم زن ویکی زد تو سر بالشت .
بعد صداش رو زنونه کرد وگفت:
-اصغر اقا مگه نگفتم جلو جم نگو سیات میکنم اصلا خودم کمربندا میارم سیام کون شوما که تاج سری .
وبعد یه ب-و-س-ش کرد وگفت:
-خاطر خواتیم خانومی .
وشروع کرد به سالسا رقصیدن رهام هم دست من رو گرفت وگفت بیا بریم ما هم برقصیم بادیگارد ها هم دورمون میخندیدند ودست میزدند یهو در باز شد .دستم توی دستای رهام موند روی هوا اوه اوه میر غضب اومد .
با داد گفت:
-اینجا چه خبره؟؟؟
بادیگارد ها سریع بیرون رفتند من ورهام وحسام هم ایستادیم کنار دیوار باز دادزد:
-من فقط اضافه بودم نه ایسان خانوم؟؟؟حسام ورهام برید بیرون .
حسام:دادا میخواسیم
-حسام برو بیرون .
رهام:ببین سورنا .
romangram.com | @romangram_com