#سورنا_پارت_10


قیافه اش اول ذوق زده شد ولی بعد رنگش پرید بعد هم قرمز شد چه مرگشه؟؟؟

-چیزی هست که باید بدونم؟؟

-نه فکرشو نمیکردم الان روزم رو بایه ادم سرشناسی مثل تو گذرونده باشم همه میگفتن خیلی باشخصیتی !

-مگه نیستم؟؟؟

-نه عالی از چیزایی که گفتن بهتری هر مجلسی که میرم اسم تو روی زبونه خیلی خوبه

-هههه چقدر مردم علاف هستن

-علاف نیستن پسری به خوشتیپی وخوشگلی وباکلاسی وبا وقاری شما جایی گیر نمیاد

اینو که باهات موافقم ولی 10 سال پیش این نظر رو هیچ کس نداشت همه از من میترسیدند اونم بخاطر گل کاری های یک نفر وقتی به اون روزا فکر میکنم لرز بدنم رو میگیره با 50 تا عمل زیبایی تونستم زیباییم رو باز بدست بیارم هروقت یاد تیغ جراحی میافتم بند بند بدنم میلرزه

اون صورت لعنتی

اون شب ها

اون اتفاق شوم واون اتفاق بود که از من سورنا رو ساخت اونم توی رُم زادگاه مادریم

صدای مهتاب من رو از خودم کشید بیرون

-عشقم چیزیه؟؟؟

-نه بشین

حوله رو روی موهای بلوند رنگ شده اش قرار داد به اسفندیار فکر کردم اینکه حسام میگفت من اگه چاره ایی داشتم حتی باهاش حرف هم نمیزدم لرز بدنم رو گرفت باید از این مهتاب بگذرم

-مهتاب میشه شامت رو خوردی بری؟؟؟

با زبون خوبم البته باید باهاش تا کنم که به اسفندیار چیزی نگه

-چرا اخه عشقم؟؟

-ببین من نمیتونم با یه زنی که شوهر داره باشم

وای چقدر دارم خودمو کنترل میکنم داد نزنم...

-اخه چرا؟؟؟

-نمیشه دیگه برو

-باشه ولی شمارمو میذارم هروقت دلت هوا منو کرد بگو میام

-خیلی خب .

من غلط کنم دلم هواتو بکنه شامش رو خورد ورفت رفتم سمت موبایلم که روی سایلنت بود دیدم از حسام ورهام ده تا تماس بی پاسخ دارم وچند تایی درخواست تماس واس ام اس حسام رو باهاش توی رُم اشنا شدم دقیقا 5 سال پیش وقتی که روز اخر درمانم بود

5 سال قبل:

در حال دویدن بودم اطراف مزرعه های رُم که پاهام لیز خورد باسر رفتم داخل خاک ریز کنار جاده دوساعتی گلوم خشک شد از بس داد زدم تا اینکه یکدفعه سر وکله پسری با موهای خرمایی وخوش هیکل وخوش فرم پیدا شد به ایتالیایی ضعیف گفت:


romangram.com | @romangram_com