#سکوت_یک_تردید_پارت_86


نفس نفس زدی براش دنیا به اخرش رسید

بی تردید...

نبود شبیه من هیچ مردی...

تو با غریبه ها می خندی...

چشاتو رو به من میبندی.‌‌‌...

بی تردید....

نبود شبیه من هیچ مردی....

تو با غریبه ها میخندی....

چشاتو رو به من میبندی....

(بی تردید از احمدرضا شهریاری(احمد سلو))

این اهنگ اشکهامو بیشتر از قبل کرد....دلم خیلی گرفته بود...فقط می خواستم بدونم چرا اینجوری شد!!!چرا!؟؟؟؟

کلید رو توی در چرخوندم و وارد شدم....نیاز روی کاناپه نشسته بود و تلویزیون تماشا می کرد....جلو رفتم...چشمام اشکی بود...هنوز هم داشتم گریه می کردم....نیاز چشماش که به من افتاد به سمتم اومد...

_نگاه!!؟؟چی شده عشقم!!؟؟چرا گریه می کنی!!؟؟

یکدفعه بغضم ترکید و بلند بلند گریه کردم...

_الهی قربونت بشم من خواهر خوشگلم اخه چیشده!!؟؟ این رو گفت و من رو بغل کرد.....

با هق هق گفتم:نیاز...فرز...فرزان....

نیاز منو از بغلش بیرون کشید و با نگرانی و استرس پرسید:فرزان...فرزان...چی!!؟فرزان چی نگاه چی شده!؟؟

همونجور که گریه می کردم گفتم:نیاز فرزان فرزان به من گفت منو...


romangram.com | @romangram_com